جدول جو
جدول جو

معنی سوسن آباد - جستجوی لغت در جدول جو

سوسن آباد
(سو سَ)
دهی است از دهستان مرگور بخش سلوانا شهرستان ارومیه. دارای 135 تن سکنه. آب آن از درۀ بینار و چشمه. محصول آنجا غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوسن آزاد
تصویر سوسن آزاد
در علم زیست شناسی نوعی سوسن که سفید رنگ است
فرهنگ فارسی عمید
(گَ وَمْ)
ده کوچکی است از دهستان بهرآسمان بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت. واقع در 36000 گزی جنوب ساردوئیه و 14000 گزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه. سکنۀ آن 12 تن است. ساکنان از طایفۀ کوهستانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غِسْ وَلْ لَ)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد که در یک هزارگزی خاور تربت جام و یک هزارگزی شمال اتومبیل رو قلعۀ حمام قرار دارد. جلگه ای و معتدل است. سکنۀ آن 114 تن شیعه و حنفی و فارسی زبانند. آب آن از قنات است. محصول آن غلات، تریاک، بنشن، و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان دشتبانی بخش بوئین شهرستان قزوین واقع در 27000 گزی بوئین. هوای آن معتدل و دارای 180 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه بخش صومای شهرستان ارومیّه، دارای 275 تن سکنه، آب آن از چشمه، محصول آنجا غلات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
شعبه ای از کوههای البرز که در قسمت جلگۀ ایالت تهران تا کویر پیش رفته
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است از دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود، واقع در 7هزارگزی جنوب شاهرود و 2هزارگزی ایستگاه راه آهن شاهرود. سکنۀ آن 355 تن. آب آن از قنات است و راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(سِ لِ صَ وَ سَ)
دروازۀ یوسف آباد، هم به مناسبت قنات فوق الذکر در شمال تهران بوده است. سابقاً یوسف آباد از باغ های مشهور خارج شهر تهران به شمار می رفته و متعلق به میرزا یوسف مستوفی الممالک بوده است، ولی اکنون بیمارستان شمارۀ یک ارتش در آن ناحیه واقع است. از سال 1327 هجری شمسی دولت اراضی یوسف آباد را به مستخدمین دولت به اقساط طویل المده واگذار کرد. اکنون منازل و دکاکین بسیاری در آن قسمت ساختمان شده است و یکی از آبادترین نقاط شمال شهر تهران محسوب می شود. و رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان شود
لغت نامه دهخدا
(سا)
دهی است از دهستان آشتیان بخش طرخوران شهرستان اراک واقع در 15 هزارگزی جنوب خاوری طرخوران با 337 تن سکنه آب آن از قنات و راه آن مالرو است. از سکنه عده ای برای کارگری به تهران می روند. مزارع خان بلاغی و قره قاش جزء موسی آباد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
دهی است از دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 13هزارگزی خاور فرمهین و13هزارگزی راه عمومی با 253 تن سکنه. آب آن از قنات و رودخانه و راه آن مالرو است و از طریق فرمهین اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران واقع در 12 هزارگزی جنوب ری با 294 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان جعفرآباد بخش حومه شهرستان قوچان، واقع در 16 هزارگزی جنوب خاوری قوچان و شمال خاوری شوسۀ قدیم قوچان، دارای 222تن سکنه، آب آن از قنات تأمین می شود، صنایع دستی آن قالیچه بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه شهرستان مشهد، واقع در 6 هزارگزی شمال باختری مشهد کنار راه شوسۀ مشهد به قوچان، دارای 112 تن سکنه، آب آن از قنات تأمین می شود، راه آن اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان پس کوه بخش قاین شهرستان بیرجند، واقع در 42 هزارگزی جنوب باختری قاین، دارای 495 تن سکنه، آب آن از قنات، از محمدآباد می توان اتومبیل برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(رَ شَ)
دهی است از بخش مرکزی شهرستان بابل. سکنۀ آن 1370 تن و محصول آنجا برنج و پنبه و نیشکر و غلات و کنف و صیفی. آب از رود خانه بابل. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(سو سَ زَ)
کنایه از کسی که بر سخن گفتن قادر نباشد. (آنندراج). عاجز در تکلم یعنی آنکه زبان وی مانند سوسن است. (ناظم الاطباء) ، کنایه از فصیح و شیوا زبان. (آنندراج). فصیح و زبان آور یعنی زبان وی مانند گل سوسن و دارای همه قسم تکلم و تلفظ میباشد. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
نام یکی از دهستانهای 7 گانه بخش حومه شهرستان خوی. دهستان سکمن آباد از 40 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمع نفوس آن در حدود 9610 تن است. رود خانه مهمی که در این دهستان جریان دارد رود خانه آق چای است که از کوههای مرزی سرچشمه گرفته در نزدیکی قریه ملحملی و دامدانا داخل این دهستان شده با افزوده شدن آب چشمه سارها و پس از مشروب نمودن اراضی دهستان داخل دهستان چای پاره میگردد. زمین های مزروعی این دهستان بوسیلۀ رود خانه مزبور و چشمه ها و آب باران و برف مشروب و جزیی هم محصول عمده آن غلات و حبوبات است. صادرات این منطقه غلات، پشم، روغن و گوسفند است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
نام قدیمی سبزوار بزعم مؤلف تاریخ بیهق، و آن منسوب به ساسان بن بهمن است. در تاریخ بیهق آمده: چون ساسان دید که پدرش جنینی را بر وی اختیار کرد او برخاست و گوسفندکی چندخرید و به ناحیت بیهق آمد و آنجا که ساسان قاریز است که ساسقاریز نویسند نزول کرد، و آن کاریز بفرمود تا براندند. پس گوسفندان اینجا آورد که قصبۀ ساسان آباد است که امروز سبزوار نویسند. پس به حدود یوزکند ترکستان رفت که آن را اوزجند خوانند و آنجا دیهی بناکرد که آن را سبزوار (سابزوار) خوانند و اصل آن هم ساسان آباد است و امروز [نیمۀ دوم قرن ششم معمور و مسکون است. (تاریخ بیهق چ احمد بهمنیار ص 40 و 41)
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ / خُشْ)
دهی است از دهستان وراگاه بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع در شمال باختری حاجی آباد و جنوب راه مالرو حاجی آباد به نیریز با 123 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
دهی است جزو دهستان فشافویۀ بخش ری شهرستان تهران واقع در 10هزارگزی باختری راه شوسۀ قم با 1190 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، صیفی، چغندرقند و شغل اهالی زراعت است. قلعۀ خرابه ای دارد. راه از طریق رباطکریم ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسن آباد
تصویر حسن آباد
سیمین دشت ایستگاه شماره 24 راه آهن مازندران
فرهنگ لغت هوشیار